اشعار و دکلمه های مهدی پورآزاد و شاعران بزرگ

وب سایت دکلمه ها (نسخه شماره 5)

اشعار و دکلمه های مهدی پورآزاد و شاعران بزرگ

وب سایت دکلمه ها (نسخه شماره 5)

بی نظم


مثل عروسی که عروسی نداشته
اسمش رندانه بوده کسی رو نداشته

مثل دختری که تو دریا غرق شد
دختر دریا بوده، بی پرده محو شد

توی چنگال گرگا اسیر بود، رها شد
اون آرزویی داشته، پری دریا شد

اما آرزوی من که هرگز آباد نشد
آرزوی من نهان بود ،آشکار نشد

هرگز گردن های کلفت لاغر نشد
شکم های گشنه هرگز سیراب نشد

کتاب شاعر راست گو کامل نشد
هیچ مادری از حق باردار نشد

گرگ ها آرام بودند،در شکل گوسفند
سربازها به سوی شیطان، پیشفنق

گروه پنهانی، انسان شیطان پرست
بیکران همه جای دنیا پر شده است

ناله های پنهانی، اشک های آشکار
بچه های رها شده، دختران شبکار

تیتر اول روزنامه ،مرگ و خودکشی
صفحه دوم، علت، فقر و خودفروشی

داستان پری مهربان دیگر رویا شد
کتاب های کودکان پر ازعکس تفنگ شد

ملاک اعتقاد و احترام درگیر پول شد
جیب هایمان پر نشد خالی تر از خالی شد

وقتی که آخرین باکره باردار شد
هیچ جای دنیا باکره ای پیدا نشد

شعرهای من نیز بوی آه گرفت
قافیه هایم بی نظم راه گرفت


نوشته شده در دوم مهر ماه سال 1389


 دکلمه های  این شعر را می توانید با کلیک روی دکمه های زیر دانلود یا گوش کنید:

برای این شعر دو نوع دکلمه وجود دارد


دکلمه ی شماره یک مربوط به آذرماه سال 1391

حجم:2,612 KB       فرمت: mp3  

Download


----------------------------------------------------------


دکلمه ی شماره دو در قالب آهنگ رپ مربوط به مهرماه سال 89 

حجم: 252 KB     فرمت: mp3    


Download


----------------------------------------------------------

همچنین توضیح صوتی درباره ی این شعر(بی نظم)

حجم:  1,467 KB     فرمت: mp3   


Download


نظری دارم



من نیز سخنی دارم از عشق نظری دارم

از دل که پر از عشقه من نیز خبری دارم

عشق من و لیلایم عشق من و غربت بود

حتی اگه پوشالی اما واسه من خوب بود

افکار من افکاریست مانند پریشانی

اشکال من و یارم آشکاری و عریانی

رویای من اما شد مانند غزل در شب

رویای تو پوشالیست مانند سحر در شب

من شاعر مستانم از مستی ولی گریان

من شاعری درس دادم از لفظ بد پیران

مستی من از می نیست کز دار غم لیلا

کز فاصله ها پیدا آنگاه که سخن آشنا

زین پس نشوم عاشق بر هر لیلی و لیلا

که دام شیاطین است عشق بی کبریا


نوشته شده در  ۱۳۸٩/٧/4


 دکلمه ی  این شعر را می توانید با کلیک روی دکمه ی زیر دانلود یا مشاهده کنید:

حجم: 1,596 KB     فرمت: mp3    


Download


تو دوباره


منو بی صدا صدا کن تو دوباره با نگاهت
منو از عذاب رها کن تو دوباره با جوابت
یا که این لحظه آخر قبل مردنم سفر کن
که ندارم طاقت اشک منو بی خودت رها کن
مرا انتظار تو نیست تو هنوزم تر و تازه
ولی من رفتنی ام اینه وضعم ببین پژمرده
بعد مردنم واسه من تو یه روزی گل نیاری
سر قبرم که بشینی نکنه یه وقت بباری
اما اون روز که می آیی تک و تنها تو بیایی
نبینم مرد غریبه سر قبرم تو بیاری
تو ببین دنیا سواره، رو سر ما درد می باره
وقتی که ببینه شادی یه دفعه غم میاره
حتی پشت سر غم هم می تونه بلا بیاره
نکنه یه وقت یه روزی خسته شی بخوای بیایی
یا که تو خودت یه جوری خودتو بخوای به داری
اینجا خیلی هم نریختن پشت هم عذاب می باره
گاهی وقتا می بینی که یه جورایی غم می باره
ولی من دلم چه تنگه اما اشکم آب نداره
چشم من داره می سوزه تو جهنم خواب نداره
یه روز تازه دوباره اگه یک روزی دوباره
بتونم تو دنیا باشم اون روزی که غم می باره
من فقط خنده میارم واسه عشق تو می خندم
کوله بار مرگمو من قبل رفتنم می بندم
هرچی شادی باشه با تو قبل رفتنم میارم
هر چی بازی جدیده قبل رفتنم می بازم
واسه تو جمله میارم حرفای تازه می کارم
خورشید رو از ماه می گیرم بی ستاره ماه می کارم
که شبای تو قشنگه بهتر از این شب میارم
پیش پای تو می شینم واسه خوابت قصه میگم
ولی افسوس دیگه دیره جسم من داره می سوزه
کار من دیگه بریده حتی رویا هم فریبه


نوشته شده در  ۱۳۸٩/٧/5


 دکلمه ی  این شعر را می توانید با کلیک روی دکمه ی زیر دانلود یا مشاهده کنید:

حجم: 3,315 KB     فرمت: mp3    


Download


می توان


می توان یک لحظه ایستاد از خشونت ها فرار کرد
می توان آن لحظه قول داد از حوس دل کند

می توان مانند کودک ساده بودن را آموخت
می توان گرگ شد گله ها را به هم دوخت

می توان آرام شد از کنار عشق رد شد
می توان مانند مجنون به دنبال لیلی شد

می توان از باران گذشت مانند طوفان گشت
می توان مرد شد یا که در معنی زن گم گشت

می توان یک مسافر شد فاصله ها را آموخت
می توان آن سوی دنیا به وطن چشم دوخت

می توان بی تفاوت بود از کنار جلاد رد شد
می توان مردن برادرها را ندید بدتراز بد شد

می توان از چراغ های قرمز رد شد گاهی
می توان از دست یتیمی گرفت و به پناهگاهی

می توان باز گرگ شد گله ها را درید
می توان گوسفندی شد بی هدف چرید

می توان یک جا نشست مانند همیشه درگذشت
می توان مانند شاعر شد نوشت از سرگذشت


نوشته شده در  ۱۳۸٩/٧/6


 دکلمه ی  این شعر را می توانید با کلیک روی دکمه ی زیر دانلود یا مشاهده کنید:

حجم: 193 KB     فرمت: mp3    


Download


سرزمین رویاایم


مرا روزی آرزویی بر سر بود

آرزوی من فراتر از رویا بود

آرزوی من در سرزمین عشق بود

سرزمین عشق دورتر از اینجا بود

قانون ورود بر آن پاکی دلها بود

راه رسیدن برآن از میان کوهها بود

تصمیم من رسیدن به آنجا بود

کوله بار من پر از آفاق بود

دلیل کار من زندگی رویایی بود

سرزمین من پر از ناپاکی بود

ناپاکی با دل من ناسازگار بود

در این راه توکل من بر خدا بود

خدا بر تمام وجود من آشنا بود

تنها بودم، همسفرم کوه ها بود

یاری داشتم،آن سوی دره ها بود

در انتظار رسیدن، دل آگاه بود

کارهای من گاه، ناخداگاه بود

دلم خوشنودتر از هر روز بود

تنم آزرده تر از ته روز بود

تاریکی درحاکم شدن بر روز بود

سفرمن نمیمه راه درحال بروز بود

من رسیدم آنگاه که نیمه شب بود

سرزمین رویا ایم گویا در خواب بود

من نیز خوابیدم اما فقط خواب بود

آنگاه فهمیدم تمام اشعارم خواب بود

نوشته شده در  ۱۳۸٩/٧/7


 دکلمه ی  این شعر را می توانید با کلیک روی دکمه ی زیر دانلود یا مشاهده کنید:

حجم: 1,440 KB     فرمت: mp3    


Download